هستی نیک صفتی -
بعضی وقتها اتفاقی میافتد که همه فکر میکنند حق با آنهاست، اما باید یک نفر بزرگتر پیدا شود که اتفاق را درست بررسی کند و بچهها به او اعتماد داشته باشند تا مشکل حل شود. مانند چه؟ مثل داستانی که امروز میخواهیم برای مطالعه به شما معرفی کنیم.
یک روزکه باد تندی میوزید. گردویی بزرگ و سنگین از درخت پایین افتاد، سوسک که داشت به خانهاش میرفت گردو را دید. خوشحال شد و به سمت گردو رفت.
کفشدوزک هم که داشت بازی میکرد گردوی بزرگ و خوشمزه را دید. اتفاقا مورچه که دنبال آذوقهی زمستانش بود گردو را دید و از خوشحالی خودش را به گردو رساند و دستش را گذاشت روی گردو.
همهی آنها میگفتند که گردو مال خودشان است. ناگهان آنجا را جملهی «این مال منه، این مال منه!» پر کرد. سنگ که همه ماجرا را دیده بود خواست به آنها کمک کند تا همه گردو داشته باشند. حالا چطوری؟
پیشنهاد میکنم کتاب «یک دانه گردو» را مطالعه کنید تا از همه ماجرا باخبر شوید.
این کتاب مناسب سن ۸ تا ۱۰ است.
اسم کتاب: یک دانه گردو
نام نویسنده: محمدرضا شمس
سال نشر: ۱۳۹۹

سنجابک از قار و قور شکمش خسته شده بود، او خیلی گرسنه بود. در راه چشمش به درخت افتاد. او سریع به طرف درخت دوید و دوید، اما سنجابک آنقدر عجله کرد که گودال زیر درخت را ندید و افتاد داخل گودال.
بیچاره سنجابک هم گرسنه بود هم در گودال گیر افتاده بود. به نظرشما چه اتفاقی برای سنجابک میافتد؟ بقیه داستان را خودتان از روی کتاب بخوانید.
این کتاب مناسب سن ۷ تا ۱۱ سال است.
اسم کتاب: سنجابک خیلی گرسنه
نام نویسنده: لیلا جعفری
سال نشر: ۱۴۰۰